معاونت فرهنگی و اجتماعی
رسانه دانشجویی دات
EnAr ورود 0

شب یلدا

یلدا مبارک

یلدا مبارک

 

گوینده و نویسنده: سرکار خانم فاطمه خادمی

  یادش بخیر، 

قبلا چقدر همه چیز رنگی و قشنگ بود. شب چله که از راه می‌رسید همه خونه مامان بزرگ، توی اون روستای کوچیک  جمع می‌شدیم. هوا کم کم داشت سرما رو بغل می گرفت و باد، با هو هوی پر سوزش، دخترک لچک قرمز به سر پاییز؛ یعنی آذر خانوم رو راهی سفر می‌کرد و به حال دی که قراره باز یه دقیقه دیرتر برسه افسوس می‌خورد و ما غافل از حال پاییز و زمستون لحظه‌ها رو مثل ستاره‌های قبل خواب یکی یکی می‌شمردیم تا بابابزرگ با اون شاهنامه خطی قدیمیش بیاد و باز بخونه:« به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای» ما هم ذوق کنیم و سر تا پا گوش بشیم بعدش هم اون به درخواست مامان بزرگ برامون نبرد گرد آفرید و سهراب رو بخونه و بعد مادر بزرگ بشینه بیت بیت معنی کنه و ما توی حال و هوای کودکانه‌امون برنامه بریزیم که بعدا شاهنامه بازی کنیم. تو خونه مامان بزرگ هر چی زمان بیشتر می‌گذشت سرما مثل دیو سپید توی شاهنامه بیشتر هجوم می‌آورد و کرسی، رستم دستانمون می‌شد و قهرمانانه ما رو بغل می‌کرد و ما گرم می‌شدیم. شاید اون زمان آجیل و پسته آن چنانی نداشتیم اما همون چای و نبات‌های زعفرونی مامان بزرگ بدجوری بهمون می‌چسبید و دلمون رو گرم می‌کرد. یه جورایی اونجا امن بود و ما بچه‌ها هر چی دلمون می‌خواست بود، مامان، بابا، عمه، عمو، کرسی، شاهنامه و شخصیت‌هاش، مهری دختر عمه نسرین و حتی هندونه، دیگه چی می‌خواستیم؟ هیچی! هر چند که بزرگ‌ترها کم و کاستی‌ها رو می دیدند و به نبود آجیل و ترشی انار و شیرین نبودن هندونه ایراد می گرفتند اما از نظر ما همه چیز بود! اما خب الان... الان همه چیز عوض شده، چیزهایی که اون ها می خواستند باشه هست مثلا دیگه آجیل هست از بهترین نوعشم هست، انار یاقوتی شیرین هم هست، هندونه سرخ، شمع‌های رنگی کوچولو، سفره ترمه حتی فال حافظ اما... دیگه مامان بزرگ نیست که از نبود کتاب حافظ گله کنه و به جون بابابزرگ غر بزنه که باز هم یادت رفت از مشهدی حسین قرض کنی بیاری و بابابزرگ بخنده... دیگه بابابزرگی نیست که هوس بادوم زمینی بو داده کنه و نداشته باشیم، بادوم هست انواع و اقسامش، زمینی، درختی، هندی همه چی اما اونی که باید باشه نیست... دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست و ما سال هاست که دیگه شب یلدا هم یه شب مثل بقیه شب ها شده واسمون و تنها چیزی که ازش یادمونه یه خاطره است، یه خاطره خیلی دور...

11   0
بازدید امروز: 16    بازدید کل: 1700
captcha

ناشناس 1402/09/29 5:13:03 PM
احسنت به خانم خادمی
1   0